English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5474 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intelligence department U اداره اطلاعات
intelligence service U اداره اطلاعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fosdic U دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
Other Matches
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributing U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attribute U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
workplace U اداره
workplaces U اداره
cutchery U اداره
maladmidistration U سو اداره
cutcherry U اداره
office U اداره
offices U اداره
serviced U اداره
prefecture U اداره
directorates U اداره
bureau U اداره
directorate U اداره
helm U اداره
handling U اداره
management U اداره
helms U اداره
departments U اداره
department U اداره
operation U اداره
gestion U اداره
managements U اداره
bureaus U اداره
service U اداره
financial agency U اداره دارایی
household art U فن اداره خانه
wielding U اداره کردن
gestion U اداره کردن
financial a U اداره مالیه
head office U اداره مرکزی
mishandled U بد اداره کردن
mishandles U بد اداره کردن
government house U اداره حکومتی
wielded U اداره کردن
wields U اداره کردن
india office U اداره امورهندوستان
run U اداره کردن
mishandling U بد اداره کردن
gerent U اداره کننده
full command U اداره کامل
administrations U اداره کردن
mishandle U بد اداره کردن
financial agency U اداره مالیه
administration U اداره کردن
runs U اداره کردن
Near our office . U نزدیک اداره ما
paperless office U اداره بی کاغذ
public health pepartment U اداره بهداری
strategies U فن اداره جنگ
strategy U فن اداره جنگ
record office U اداره بایگانی کل
management system U سیستم اداره
office manager U رئیس اداره
manageability U قابلیت اداره
maladministration U سوء اداره
manage U اداره کردن
managed U اداره کردن
manages U اداره کردن
managing U اداره کردن
customs U اداره گمرک
proconsulate U سمت یا اداره
medical department U اداره بهداری
helm U اداره کردن
helms U اداره کردن
penology U اداره زندان
rule U اداره کردن
operate U اداره کردن
police headquarters U اداره کل شهربانی
misgovernment U سوء اداره
misgovern U بد اداره کردن
operates U اداره کردن
ministration U اداره خدمت
porotocol department U اداره تشریفات
prefecture U اداره ریاست
service bureau U اداره خدماتی
maladminister U بد اداره کردن
mismanages U بد اداره کردن
wieldy U اداره شدنی
mismanaging U بد اداره کردن
misrule U سوء اداره
misruled U سوء اداره
misrules U سوء اداره
misruling U سوء اداره
stage manage U اداره کردن
stage-manage U اداره کردن
stage-managed U اداره کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-managing U اداره کردن
weather bureau U اداره هواشناسی
mismanaged U بد اداره کردن
mismanage U بد اداره کردن
conduct U اداره کردن
conducted U اداره کردن
steerage U اداره تربیت
conducting U اداره کردن
conducts U اداره کردن
legal department U اداره حقوقی
labouroffice U اداره کارگزینی
labour office U اداره کارگزینی
labor service U اداره کار
the police headquaters U اداره کل شهربانی
housekeeping U اداره منزل
tobacco department U اداره دخانیات
wield U اداره کردن
government office U اداره دولتی
malpractices U سوء اداره
officiating U اداره کردن
headquarters U اداره کل شهربانی
officiates U اداره کردن
officiated U اداره کردن
officiate U اداره کردن
mismanagement U سوء اداره
claimant agency U اداره کارپردازی
bureaus of census U اداره سرشماری
bureaus of census U اداره امار
administer اداره کردن
administered U :اداره کردن
administering U :اداره کردن
administers U :اداره کردن
maintain U اداره کردن
manage U اداره کردن
audit office U اداره حسابرسی
audit departmant U اداره حسابرسی
audit departmant U اداره ممیزی
aminister U اداره کردن
administration of estate U اداره ترکه
administrant U اداره کننده
misconduct U سوء اداره
departments U بخش اداره
operated U اداره کردن
directors U اداره کننده
director U اداره کننده
department U بخش اداره
department of publications U اداره نگارش
direct U اداره کردن
depaartment of accounts U اداره محاسبات
security service U اداره امنیت
security force U اداره امنیت
security U اداره امنیت
registry office U اداره ثبت
customs house U اداره گمرک
registry offices U اداره ثبت
directed U اداره کردن
directs U اداره کردن
deparment of trusteeship U اداره سرپرستی
mans U اداره کردن
man U اداره کردن
department of trusteeship U اداره سرپرستی
department of trusteeship U اداره قیمومت
deparment of trusteeship U اداره قیمومت
custom house U اداره گمرک
Department of labor [American English] U اداره کار
department of publications U اداره انطباعات
dipartment of publications U اداره نگارش
criminal i. department U اداره اگاهی
consulates U اداره کنسولی
police U اداره شهربانی
policed U اداره شهربانی
polices U اداره شهربانی
staffer U کارمند اداره
staffers U کارمند اداره
criminal investigation department U اداره اگاهی
the d. poliee U اداره اگاهی
finance office U اداره دارایی
consulate U اداره کنسولی
play U اداره مسابقه
played U اداره مسابقه
Recent search history Forum search
1ICR
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2تعریف فونتیک چیست؟
1tajwid
1Jack Attac
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1coffee table conversation piece
1rhodamine
2immunogenicity
2transmembrane
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com